گسستن از یکنواختی-۳۵

گسستن از یکنواختی - اطلاعات را به حداقل برسانید و آزادی خلاقیت را فراهم کنید و با تغییر دیدگاه‌ها و شرایط، به روش‌های تازه و پیش‌بینی‌نشده دست پیدا کنید

"عمل خلاقانه:راهی برای بودن" کتابی از ریک روبین

3/3/20251 دقیقه خواندن

گاهی در مرحله‌ مرحله‌ ساخت [هنر]، به مانعی می‌رسید که کار دیگر پیشرفت نمی‌کند.

پیش از آنکه از اثر فاصله بگیرید، ارزش دارد راهی برای شکستن یکنواختی پیدا کنید و هیجان خود را در کار، دوباره

زنده کنید. گویا که برای نخستین بار با آن روبرو شده‌اید.

در استودیوی ضبط، گاهی برای این منظور تمرینهایی را به هنرمندان پیشنهاد می‌کنم. ما این تمرینها را بدون

هیچگونه انتظاری از نتیجه انجام می‌دهیم. هدف، صرفاً برافروختن دوباره‌ اشتیاق و یافتن شیوه‌های تازه‌ای برای

اجراست.

چند نمونه از این تمرینها را در ادامه خواهید یافت. شاید حتی اگر در بن‌بست نباشید، [این تمرینها] بتوانند

الهام‌بخش آزمایشهای مشابهی در حوزه‌ کاری شما باشند.

گامهای کوچک

برای ایجاد حرکت , در موسیقی‌ دانی که دچار ایست خلاقیت شده بود، یک وظیفه‌ کوچک به او پیشنهاد کردیم که هر

روز تنها یک خط بنویسد. مهم نبود که درباره‌ آن چه حسی دارد - خوب یا بد - تنها تعهد به نوشتن آن کافی بود. اگر

بیشتر از یک خط می‌نوشت، اشکالی نداشت، اما ضرورتی هم نداشت و با خرد کردن آنچه که غیرقابل عبور به نظر

می‌رسید به جملات کوتاه، او توانست دوباره کانال خلاقیت خود را بگشاید و در نهایت، شروع به ساختن آهنگ‌های

کامل بپردازد. این روند بسیار سریعتر از آنچه انتظار می‌رفت اتفاق افتاد.

تغییر محیط

اگر به دنبال اجرایی با ماهیتی متفاوت هستیم، تغییر یکی از عناصر محیط می‌تواند مؤثر باشد. خاموش کردن

چراغها و نواختن در تاریکی می‌تواند تغییری در آگاهی ایجاد کند و زنجیره‌ یکنواختی اجراها را بشکند.

از دیگر تغییراتی که امتحان کرده‌ایم، می‌توان به این موارد اشاره کرد: خواننده به‌جای ایستادن در مقابل میکروفون، آن

را در دست بگیرد، یا ضبط را به‌جای شب، در ساعات اولیه‌ صبح انجام دهد.

برای دستیابی به دامنه‌ وسیعتری از تغییرات، یکی از خوانندگان حتی تصمیم گرفت هنگام اجرا به‌صورت وارونه

آویزان شود.

تعدیل حساسیت

علاوه بر تغییر محیط بیرونی، می‌توان محیط درونی را نیز تغییر داد. اگر یک گروه موسیقی، تصور کند که این آخرین

باری است که این قطعه را اجرا می‌کند، احتمالاً اجرای آنها با احساسی متفاوت و عمیقتر همراه خواهد بود، در

مقایسه با زمانی که اجرایش [صرفاً یک ضبط دیگر باشد].

در برخی مواقع، کاهش اهمیت, نیز می‌تواند به بهبود اجرا کمک کند - مانند اجرای تمرینی پیش از ضبط، می‌تواند

به بهترین اجرا منجر شود

دعوت از تماشاگر

هنگامی که یک هنرمند در حضور جمعیت شکوفا می‌شود، ممکن است چند نفر را برای تماشای جلسه‌ اجرا دعوت

کنیم. قرار گرفتن در معرض نگاه دیگران، نحوه‌ عملکرد هنرمند را تغییر می‌دهد. حتی اگر تماشاگر فقط یک نفر باشد و

نقشی در پروژه نداشته باشد، همین ممکن است کافی باشد.

برخی هنرمندان ممکن است در حضور جمعیت بیش از حد اغراق کنند، در حالی که برخی دیگر ممکن است محتاط‌تر

شوند، اما بیشتر آنها در حضور دیگران تمرکز بیشتری پیدا می‌کنند.

حتی اگر هنر شما اجرایی نباشد - مانند نوشتن یا آشپزی - باز هم احتمال دارد حضور یک ناظر بر روند کار شما

تأثیر بگذارد. هدف این است که پارامترهای خاصی را در هر مورد بیابید که بهترین عملکرد شما را آشکار کنند.

تغییر بستر

گاهی یک خواننده ارتباطی با یک ترانه برقرار نمی‌کند، درست مانند بازیگری که بیان دیالوگش بی‌روح به نظر می‌رسد.

در چنین مواقعی، ایجاد یک معنی تازه یا افزودن پیش‌زمینه‌ای جدید به متن ترانه می‌تواند مفید باشد. یک ترانه‌

عاشقانه بسته به اینکه خطاب به یک همزاد از دست‌رفته یا همسری که سی سال در کنارش بوده‌اید اما با او سازگاری

ندارید یا فردی که در خیابان دیده‌اید اما هرگز با او صحبت نکرده‌اید، یا حتی [اگر] مادرتان خوانده شود، می‌تواند

کاملاً متفاوت شنیده شود.

در مورد یکی از هنرمندان، پیشنهاد دادم که یک ترانه‌ عاشقانه‌ای را که برای یک زن نوشته شده بود، به‌عنوان نیایشی

برای خدا بخواند. ما می‌توانیم همین ترانه را بدون تغییر در متن، با احساسات و زمینه‌های مختلف اجرا کنیم تا

ببینیم کدام نسخه بهترین اجرا را به همراه دارد.

تغییر دیدگاه

یکی از تکنیک هایی که گاهی در استودیو استفاده می‌کنیم، این است که صدای هدفون را تا حد ممکن بلند می‌کنیم.

وقتی هر صدا با شدت در گوش طنین می‌اندازد، به‌طور طبیعی تمایل به اجرای آرامتر ایجاد می‌شود تا تعادل بازیابی

شود. این یک تغییر دیدگاه اجباری است که می‌تواند به اجرایی بسیار ظریف منجر شود. حتی خواننده ممکن است

زمزمه کند، زیرا هر چیزی فراتر از آن بیش از حد، طاقت‌ فرسا خواهد بود.

برعکس، برای اینکه کسی با صدای بلندتر و پرانرژی‌تر بخواند، ممکن است از او بخواهم که صدای خوانندگی خود را

در هدفونش کم کند تا صدایش در میان موسیقی محو شود.

در هر موقعیتی، اگر انجام یک کار دشوار باشد، معمولاً راهی برای طراحی محیط وجود دارد که به‌طور طبیعی اجرایی

که برای آن تلاش می‌کنید را تشویق کند.

در یک کنسرت، تنظیم نورپردازی به‌گونه‌ای که اجراکننده بتواند چهره‌ جمعیت را ببیند یا بالعکس، کسی را نبیند،

می‌تواند اجرا را تغییر دهد. اگر اجراکننده از مانیتورهای درون‌گوشی استفاده کند و تنها صدای موسیقی خود را

بشنود، نه واکنش تماشاگران را، اجرا به‌طور قابل توجهی متفاوت خواهد شد. اما اگر صدای تشویق و فریاد جمعیت

نیز در ترکیب صدا باشد، تجربه‌ اجرا، متفاوت می‌شود.

ارزش دارد که سناریوهای مختلف را آزمایش کنید تا ببینید هر یک چه تأثیری بر اجرا می‌گذارند و به اجرایی که

می‌خواهید، برسید.

نوشتن برای شخص دیگر

برای موسیقی‌دانی که معمولاً قطعات خود را می‌نویسد، پیشنهاد می‌کنم: «تصور کن یکی از هنرمندان موردعلاقه‌ات

از تو خواسته است برای آلبوم بعدی‌اش یک ترانه بنویسی. آن ترانه چه صدایی خواهد داشت؟»

با خلق چیزی که دوست داری از هنرمند محبوبت بشنوی، این فرایند جنبه‌ شخصی خود را از دست می‌دهد و

می‌تواند نویسنده را از محدودیت‌های درونی خودش رها کند.

یکی از نمونه‌های بارز این روش، ترانه‌ (یو میک می فیل لایک-نچرال وومن)* است که توسط کارول کینگ و گری گافین*

نوشته شده. ابتدا کینگ و سپس، آرِتا فرانکلین این ترانه را اجرا کردند. برایم شگفت‌آور بود که گافین متن ترانه و

کینگ موسیقی را نوشته بودند.

گاهی از موسیقی‌دان می‌خواهم که هنرمندی را انتخاب کند که متن ترانه‌ها و دیدگاهش کاملاً با آنچه خودش معمولاً

ارائه می‌دهد، متفاوت باشد. این روش می‌تواند از یکنواختی که ممکن است در طول زمان در کار حرفه‌ای رخ دهد،

جلوگیری کند.

برای مثال، اگر[این] هنرمند معمولاً با غرور و خودستایی ترانه می‌نویسد، ممکن است نویسنده‌ ترانه, لطیفتر و

آرامتر[ برای او] انتخاب شود. اگر سبک نوشتن شما معمولاً به یک شیوه‌ خاص محدود است، جالب خواهد بود که

هنرمندی را برگزینید که کاملاً مخالف آن سبک باشد. این به این معنا نیست که حاصل کار حتماً خوب خواهد بود، اما

می‌تواند شما را به مسیرهای جدیدی هدایت کند. گاهی همین مسیرها شما را دقیقاً به جایی می‌برد که باید بروید.

مانند سایر تمرینها، این رویکرد می‌تواند در هر هنر و مهارتی کاربرد داشته باشد. اگر نقاش هستید، خلق یک اثر

جدید و اصلی به سبک هنرمند مورد علاقه‌تان می‌تواند کانالی را باز کند و نتایج جالبی به همراه داشته باشد.

بسیاری از هنرمندان دیدگاهی از پیش تعیین‌شده دارند که چه چیزهایی در «حوزه‌ی مهارت» آنها قرار دارد، و این در

نهایت یک محدودیت است. به همین دلیل، مفید است که از چارچوب خود خارج شوید و وارد «حوزه‌ مهارت» دیگری

شوید.

اضافه کردن تصویرسازی

در یکی از آلبوم‌هایی که روی آن کار می‌کردم، گروه در نواختن "تکنوازی کیبورد" با مشکل مواجه شده بود. حال و

هوای قطعه درست نبود. ما چیزی باشکوهتر می‌خواستیم. بنابراین، به جای قطعه الهام‌بخش، یک صحنه خلق کردیم.

صحنه‌ای از پایان یک نبرد: «یک تپه‌ی سبز و زیبا، پوشیده از درختان و گیاهان را تصور کنید؛ تپه‌ای خیره‌کننده که

نبردی تازه در آن پایان یافته. دود به آرامی از میان تپه بالا می‌رود و سربازان زخمی را که پراکنده در انتظار کمک

هستند، آشکار می‌شود.» ما این تصویر را بسیار واضح ترسیم کردیم و سپس گفتیم: «تکنوازی را مثل این صحنه

بنواز» و ضبط را شروع کردیم. کیبوردیست شروع به نواختن کرد و نتیجه شگفت‌انگیز بود.

از آن زمان، این تکنیک را بارها به کار برده‌ایم. اغلب، حتی نمی‌دانیم که ارتباط دقیق بین تصویر و چیزی که

می‌خواهیم بشنویم چیست. فکر کردن به یک تصویر یا داستان مشخص، یا تصور اینکه دارید موسیقی یک فیلم را

تنظیم می‌کنید و سپس شروع به نواختن می‌کنید، اغلب به یک ملودی سرگردان، جهت قویتری می‌بخشد.

محدود کردن اطلاعات

وقتی یک ترانه‌ نویس دموی یک قطعه را برای ضبط در استودیو می‌فرستد، نمی‌خواهم موسیقی‌ دانها به هیچ وجه

تحت تأثیر انتخابهای آهنگ ‌سازی انجام شده برای آن دمو قرار بگیرند. بنابراین معمولاً از یک نفر - معمولاً یک

گیتاریست - می‌خواهم که به آن گوش دهد، آکوردها را یاد بگیرد، آنها را روی برگه متن ترانه یادداشت کند، و سپس آن

را به گروه بدهد.

گیتاریست و خواننده ممکن است آن را اجرا کنند، بدون هیچ پیشنهادی برای ریتم، به جز سرعتی که از نحوه اجرای

آنها احساس می‌شود.

وقتی با موسیقی‌دانهای خبره کار می‌کنید، این روش آنها را آزاد می‌گذارد تا بیشتر از خودشان را وارد کار کنند. به

جای اینکه نسخه‌ای خوب از دمو ضبط کنند، از تمامی خلاقیت و توانایی‌های تصمیم‌گیری خود استفاده می‌کنند تا

آهنگ را به جایی جدید و اغلب غیرمنتظره برسانند. اگر بعد از امتحان کردن رویکردهای مختلف نتیجه مطلوب نباشد،

می‌توانند در آن مرحله به دمو گوش دهند - اگرچه این اتفاق به ندرت رخ می‌دهد.

اصل کلی این است که باید به صورت حمایتی عمل کرد وافرادی که با آنها کار می‌کنید را از مواجهه با آنچه که ممکن

است روند خلاقانه‌شان را مختل کند، محافظت کرد. اطلاعات را به حداقل برسانید و تنها طرح کلی را ارائه دهید. اگر

می‌خواهید خالقان همه‌ توانایی‌های خود را به کار بگیرند، بیشترین آزادی ممکن را برای آفرینش به آنها بدهید. به

عنوان مثال، اگر به یک فیلم‌نامه‌نویس یک کتاب، یک طرح کلی یا فقط یک جمله بدهید، نتیجه‌اش در هر مورد یک

فیلم‌نامه‌ کاملاً متفاوت خواهد بود.

این تمرینها دستورالعملهای سخت و غیرقابل تغییری نیستند. هدف این است که دیدگاهها یا شرایط مختلفی ایجاد

کنید و ببینید شما یا همکارانتان در نهایت به کجا می‌رسید. می‌توانید نسخه‌های خاص خود از این آزمایشها ایجاد

کنید، یا اگر از همین روش استفاده می‌کنید، هنگام کار پارامترها را تغییر دهید یا در زمان مناسب آنها را کاملاً کنار

بگذارید.خود تمرینها اهمیت چندانی ندارند.

هدف اصلی ایجاد چارچوبی است که شما را فراتر از روشهای معمولتان ببرد و راههای جدیدی برای پیشرفت بیابد.

۳۶- تکمیل

گسستن از یکنواختی

* (You Make Me Feel Like) A Natural Woman

* Carole King and Gerry Goffin.