مواد مورد نیاز برای کار ما در هر گوشه‌ای موجود است. این مواد در گفتگوها، طبیعت، اتفاقات تصادفى و آثار هنری موجود, تنیده شده

است. زمانی که به دنبال حل یک مسئله خلاقانه هستید، به دقت به اطراف خود توجه کنید. به دنبال نشانه‌هایی بگردید که به روش ها یا

راه های جدید برای توسعه بیشتر ایده های فعلی شما اشاره می کنند. نویسنده ممکن است در یک کافه ، در حال کار بر روی یک صحنه

باشد و نداند که شخصیت بعدی چه می‌خواهد بگوید. ممکن است یک عبارت در گفتگوی یک میز دیگر شنیده شود که یک پاسخ مستقیم یا

حداقل نگاهى به یک جهت احتمالى فراهم کند.

ما همیشه این نوع پیام‌ها را دریافت می‌کنیم، اگر ذهنمان را باز نگه داريم. ممکن است کتابی بخوانیم و نقل قولی را پیدا کنیم که از

داخل صفحه خودنمايي ميكند ، یا فیلمی را تماشا کنیم و متوجه خطی شویم که باعث شود آن را متوقف كنيم و به عقب بر گرديم.

گاهی اوقات دقيقا پاسخى است که ما به دنبال آن ميگشتيم . یا می تواند پژواک ایده ای باشد که مدام در جاهای دیگر تکرار می شود -

التماس برای توجه بيشتر یا تأیید مسیری که در آن هستیم.

این انتقال‌ اطلاعات بسيار ظریف و همیشه موجود هستند اما به راحتی از دست می‌روند. اگر به دنبال سرنخ نباشیم، بدون اینکه ما بدانیم

از ما عبور می کنند. به ارتباطات[ اين سر نخها] توجه کنید و در نظر بگیرید که به کجا منتهی می شوند.

وقتی اتفاقی غیرعادی می افتد، از خود بپرسید چرا؟ پيام چيست؟ چه معنای بزرگتری اين [اتفاق ]می تواند داشته باشد؟

این فرآیندى علمى نیست. ما نمی‌توانیم سرنخ‌ها را کنترل کنیم و یا ‌بخواهیم كه بر ما آشكار شوند.

گاهی اوقات داشتن یک هدف قوی برای یافتن یک پاسخ خاص یا تأیید بر مسیرى خاص ، کمک می کند. در مواقع دیگر، کنار گذاشتن

کامل آن هدف می تواند به شما کمک کند كه راه خود را پیدا کنید.

بخشی جدایی ناپذیر از کار هنرمند رمزگشایی این علائم (سیگنال ها) است. هرچه ذهن بازترى داشته باشید، سرنخ های بیشتری

خواهید یافت و تلاش کمتری برای انجام آن نیاز خواهید داشت. و شايدقادر باشيد كه کمتر فکر کنید وشروع به اعتماد بر پاسخ هایی

کنید که از درون شما ظاهر می شوند.

تصور کنید که دنیای بیرون یک تسمه نقاله با بسته های کوچک بر روی آن است، که همیشه در حال گذر مى باشد. اولین قدم این است که

متوجه شوید تسمه نقاله اى وجود دارد. و سپس[ توجه كنيد]، هر زمان که بخواهید، می توانید یکی از آن بسته ها را بردارید، آن را باز

کنید و ببینید داخل آن چیست.

یک تمرین مفید ممکن است باز کردن یک کتاب به یک صفحه تصادفی و خواندن اولین خطی باشد که چشمان شما آن را پیدا می کند.

ببینید آنچه در آنجا نوشته شده چگونه به نحوی به شرایط شما مربوط می شود.

هر ارتباطی که داشته باشد ممکن است تصادفی باشد، اما ممکن است این احتمال را بپذیرید که شانس تنها چیزی نیست که در بازی

وجود دارد. وقتی آپاندیس من ترکید، دکتری که آن را تشخیص داد اصرار کرد که فوراً به بیمارستان بروم تا آن را خارج کنم. به من گفتند

هیچ گزینه دیگری وجود ندارد.

[در همان روز] خودم را در یک کتابفروشی نزدیک کتاب جدیدی از دکتر اندرو ویل ديدم. آن را برداشتم و باز كردم . اولین جمله ای که

چشمم افتاد،این جمله بود. اگر دکتری می‌خواهد قسمتی از بدن شما را بردارد و به شما می‌گوید كاربردى ندارد، آن را باور نکنید.

اطلاعات مورد نیاز من در آن لحظه در دسترس من قرار گرفت. و من هنوز آپاندیس خود را حفظ كرده ام.

وقتی سرنخ‌ها خودشان را نشان می‌دهند گاهی اوقات شبیه مکانیزم ظریف یک ساعت در حال کار به نظر مى آيد. انگار كه کائنات با

یادآوری‌های کوچکی به شما [مى گويد] که در کنار شماست و می‌خواهد هر چیزی را که برای تکمیل ماموریت خود نیاز دارید فراهم کند.

تمرين

دنبال سرنخها باشید

برگی دیگراز کتاب "عمل خلاقانه : روشی برای بودن" اثر ریک روبین. برای ورود به اولین فصل کتاب