۴۵ - بیرقابتی
خلق یعنی پاسخ دادن، نه پیشی گرفتن. وقتی از اثر دیگری الهام میگیری، وارد گفتوگویی خاموش میشوی نه رقابت، بلکه همآفرینی.
"عمل خلاقانه:راهی برای بودن" کتابی از ریک روبین
ترجمه از رضا صحرایی
5/12/20251 دقیقه خواندن
هنر درباره سازندهاش میباشد. هدفش این است که بازتابی از آنچه هستیم باشد و همین، رقابت را بیمعنا میکند.
هر هنرمند، میدان بازیِ خاص خودش را دارد. تو در حال خلق اثری هستی که بهترین بازتابِ توست و دیگری، در حال
ساختن چیزیست که بهترین بیانِ اوست. این دو، قابل مقایسه نیستند.
هنر به آفرینندهاش وابسته است و به نقشِ ویژهای که او به فرهنگ میافزاید. برخی ممکن است بگویند رقابت
الهامبخشِ عظمت است؛ چالشِ پیشی گرفتن از دیگران میتواند انگیزهای برای گسترش مرزهای خلاقیت باشد . اما
اغلب، انرژی رقابت در سطحی پایین تر نوسان دارد ،میل به بهتر بودن از دیگران بندرت به عظمتِ واقعی منجر میشود
و چنین ذهنیتی تأثیر سالمی بر سایر جنبههای زندگیمان ندارد.
همانطور که تئودور روزولت گفته است مقایسه، دزدِ شادیست.
گذشته از آن، چرا بخواهیم با نیتِ کمرنگ کردن دیگری دست به آفرینش بزنیم؟
وقتی اثری بزرگ، الهامبخشِ ما برای ارتقا دادن کارمان میشود، انرژیِ حاصل متفاوت خواهد بود.
دیدنِ بالا رفتنِ سطح - در حوزهای که کار میکنیم، میتواند ما را به تلاش بیشتر وادارد.
این انرژیِ «برخاستن برای رسیدن»، بسیار متفاوت از انرژیِ «فتح کردن» است.
برایان ویلسون وقتی برای اولین بار آلبوم "رابر سول" از "بیتلز" را شنید، حیرتزده شد. با خودش گفت:
«اگر قرار باشد در زندگیام کاری انجام بدهم، باید آلبومی به آن خوبی بسازم.»
او بعدها گفت: «آنقدر از شنیدنش خوشحال شدم که بلافاصله شروع کردم به نوشتن قطعه "گاد اونلی نوز" ».
شاد شدن از اثر برجسته هنرمندی دیگر و الهام گرفتن از آن برای بالا بردن سطح کار خودت، رقابت نیست - همکاریست،
هرچند خاموش و از راه دور.
ارتباطی بیکلام میان دو خالق که هر یک با تمام وجودشان کار میکنند، و با آثارشان به یکدیگر پاسخ میدهند.
پل مک کارتنی وقتی آلبوم "پت ساوندز" از "بیچ بویز" را شنید، چنان تحت تأثیر قرار گرفت که اشکش سرازیر شد. او
گفت: «"گاد اونلی نوز" بنظر من بهترین ترانهایست که تا به حال نوشته شده.»
این تجربه چنان الهامبخش بود که "بیتلز" هنگام کار روی شاهکار بعدیشان، "سرجنت پِپِرز لونلی هارتس کلاب بند"،
بارها و بارها "پت ساوندز" را گوش دادند.
جورج مارتین، تهیهکننده بیتلز، بعدها گفت:
«اگر "پت ساوندز" نبود، "سرجنت پِپِرز" هم بهوجود نمیآمد. "پِپِرز" تلاشی بود برای رسیدن به سطح "پت ساوندز.»
این رفتوبرگشتِ خلاقانه میان هنرمندان، بر پایه رقابت تجاری نبود, بلکه بر پایه عشق متقابل بود.
و همه ما، از این چرخشِ صعودی* به سوی شکوه بهره مند شدهایم.
هیچ نظامی وجود ندارد که بتواند رتبه بندی کند کدام اثر بازتابِ بیشتری از آفرینندهاش دارد.
هنرِ بزرگ، دعوتنامهایست؛ خطابی به همه خالقان تا به سطوحی والاتر و عمیقتر دست یابند.
نوع دیگری از رقابت هم وجود دارد که میتوان آن را «سود بیپایان» دانست:
روایتی که در طول زندگی یک هنرمند ادامه پیدا میکند. رقابت با خویشتن. رقابت با خود را میتوان جستجویی برای
رشد دانست.
هدف، غلبه بر آثار گذشته نیست؛ بلکه حرکت دادن جریان به جلو، و خلق احساسی از برتری در مسیر است, نه برتری
بر خود، بلکه بر محدودیتهای گذشته.
توانایی و سلیقه ما ممکن است در طول زمان تغییر کند و آثار متفاوتی خلق شود، اما هیچکدام را نمیتوان کمتر یا
بیشتر از دیگری دانست.
تمامی آنها لحظه نگاریهایی* هستند از آنکه هستیم، و آنکه بودهایم و هر کدام، در زمان خودش، بهترین اثر ما بوده
است.
با هر پروژه تازه، خودمان را به چالش میکشیم تا آنچه در آن بازه خاصِ زمانی در درونمان زنده است، به زیباترین
شکل بازتاب دهیم.
در همین روحیه رقابت با خویشتن، از خودت بخواه که فراتر بروی و به قلمرو ناآشنا قدم بگذاری.
حتی در نقطه عظمت هم متوقف نشو
فراتر رو.
جوهره
بیرقابتی


Notes: