۱۸- ساختن
جریانات عاطفی شک و تردید در هنر ممکن است تداخلی ایجاد کنند، اما با کاهش اهمیت و پذیرش نقصها، میتوان به جلو حرکت کرد. آغاز کار، تکمیل آن، و به اشتراک گذاری آثار، لحظاتی است که باید با آنها همراه شویم.
"عمل خلاقانه:راهی برای بودن" کتابی از ریک روبین
6/3/20241 دقیقه خواندن
در حالی که جریانهای عاطفی، شک و تردید میتوانند به هنر خدمت کنند، میتوانند در فرآیند خلاقانه نیز تداخل ایجاد کنند. آغاز یک
کار، تکمیل یک کار، و به اشتراک گذاشتن یک کار- لحظات کلیدی هستند که بسیاری از ما در آن متوقف میشویم. چگونه میتوانیم با
توجه به داستانهایی که برای خود تعریف میکنیم، به پیش برویم؟ یکی از بهترین استراتژیها کاهش اهمیت است.ما تمایل داریم فکر
کنیم آنچه که ایجاد میکنیم مهمترین موضوع در زندگی ما است و قرار است هویت ما را برای همیشه مشخص کند. بهتر است با دیدگاه
دقیقتر پیش بروید که این یک کار کوچک است و[ فقط ] یک آغاز است . هدف، تکمیل پروژه است تا بتوانید کار بعدی را شروع كنيد. کار
بعدی سنگ بنایی برای کار بعدی است و به این صورت یک ریتم سازنده برای تمام زندگی خلاقانه شما ادامه مییابد. تمام هنر یک کار
در حال پیشرفت است. مفيد است كارى را كه انجام میدهیم را به عنوان یک آزمايش در نظر بگيريم. آزمایشی که نمیتوانیم
نتیجهاش راپیشبینی کنیم. [ البته ] نتیجه اش هرچه باشد، اطلاعات مفیدی دریافت خواهیم کرد که به آزمایش بعدی کمک خواهد کرد.
اگر این موضع را اينگونه شروع كنيد که درست یا غلط، خوب یا بدی وجود ندارد و خلاقیت فقط يك بازی آزادانه بدون قوانین است، غوطه
ور شدن، همراه با شادی در فرآیند ساختن، همه چيز آسانتر می گردد. ما برای بردن بازی نمیکنیم، برای بازی کردن است كه بازی
کنیم.و در نهایت، بازی کردن سرگرم کننده است. کمالگرایی مانع از اين سرگرمی میشود. هدف خردمندانهتر ميتواند یافتن آرامش در
اين فرآیند باشد. ساختن و انتشار پیدرپی آثار با آسودگی خاطر.
اسکار وایلد گفت که برخی چیزها آنقدر مهم هستند که نمیتوان آنها را جدی گرفت و هنر یکی از آنهاست.
كاهش انتظارات، به ویژه برای شروع، باعث آزادى شما مى شود تا بدون وابستگی به نتایج بتوانيد در اين بازی، جستجو و آزمایش
شركت کنید.
این فقط يك روش برای افکار مثبت تر نمى باشد. مشاركت فعال در اين بازی وآزمایشها معمولا منجر به كشفيات غافلگیر كننده شده و
بهترین اثر ظاهر شود .
روش دیگر برای غلبه براين "عدم اطمینان ها" نامگذاری آنهاست. من با هنرمندی کار میکردم که از ترديدها منجمد ميشد وقادر به
پیشرفت نبود. از او پرسیدم آیا با مفهوم بودایی "پاپانچا" که به معنای " افکار فراوان" است، آشنا است؟ كه نشان دهنده تمایل ذهن
برای پاسخ به تجربیاتمان با هجومى از افکار ذهنی مى باشد. پاسخ او اين بود كه ، "من دقیقاً میدانم آن چیست.آن منم."
اکنون که او برای آنچه متوقفش کرده بود "نامی" پیدا کرده بود، توانست شک و ترديدهايش را عادی کند و آنها را جدی نگیرد. وقتی
شکها پدیدارشدند، ما آنها را پاپانچا مینامیدیم، متوجهشان میشدیم، سپس جلو میرفتیم.
در جلسهای با هنرمند دیگری بودم که آلبومی بسیار موفقی منتشر کرده بود، اما از انجام کار بیشتر هراس داشت و دلایل مختلفی برای
عدم تمایل به ساخت موسیقی بیان میکرد. همیشه دلایل خوبی برای ادامه ندادن وجود دارد. "اشکالی ندارد، هرگز لازم نیست دوباره
موسیقی بسازی. هیچ اشکالی در آن نیست. فقط اگر خوشحال نیستی، متوقفش کن. این انتخاب توست." به محض اينكه حرف من را
شنيد، حالت چهرهاش تغییر کرد واين موضوع را متوجه شد که در صورت خلق كردن، شادتر خواهد بود.
قدردانی نیز میتواند به اين موضوع کمک کند. توجه به این مطلب که شما فردى خوششانس هستید که در موقعیتى قرار دارید که امكان
خلق كردن داريد و در برخی موارد برای انجام کاری که دوست دارید، درآمد كسب كنيد ممکن است تصميمگيرى را به نفع کار بيشتر
تغییر دهد. درنهایت، تمایل شما به خلق كردن باید بیشتر از ترس شما از آن باشد. حتی برای برخی از بزرگترین هنرمندان، این ترس
هرگز از بین نمیرود. یک خواننده بسيار معروف، با وجود اجرا برای بیش از پنج دهه، هرگز نتوانست ترس از صحنه خود را از بین ببرد.
با وجود ترسی که آنقدر شدید بود که او را بیمار میکرد، هر شب روی صحنه مى رود و اجراى بسيار خيركننده اى را انجام میدهد.
با پذیرش شک و تردید به جای تلاش برای حذف یا سرکوب آن، انرژی و تداخل آن را کاهش میدهیم. نياز است كه تفاوت بین شک
داشتن به کار و شک داشتن به خود را یادآور شویم. مثالی از شک داشتن به کار میتواند این باشد: "نمیدانم آهنگ من به اندازه کافی
خوب است یا نه." شک داشتن به خود ممکن است به این صورت باشد: "من نمیتوانم یک آهنگ خوب بنویسم." این سخنان از نظر دقت و
تأثیر بر سیستم عصبی تفاوت زیادی دارند. شک داشتن به خود میتواند منجر به حس ناامیدی و عدم توانایی ذاتی برای انجام کار شود.
تفکر همه یا هیچ یک شروع کننده نیست. با این حال، شک داشتن به کیفیت کارتان ممکن است گاهی اوقات به بهبود آن کمک کند.
شما میتوانید در راه خود را به سمت تعالى مشكوك باشيد. شما ممكن است نسخهای ناقص از کاری را که واقعاً دوست دارید، داشته
باشید و وقتی که بالاخره به نظر کامل میرسد، آن را به اندازه نسخه ناقص دوست نداشته باشید. این نشانهای است که نسخه ناقص در
واقع نسخه اصلی بود. هدف کار بى نقص بودن آن نیست.
چیزی که توسط چك كردن غلط املائى یاد گرفته ام این است که مرتباً کلمات جدیدى میسازم. کلمه اى تایپ میکنم و سپس کامپیوتر به
من میگوید که همچنين كلمه اى وجود ندارد. از آنجایی که شبیه چیزی است که میخواهم بگویم، گاهی اوقات تصمیم میگیرم از آن
استفاده کنم. من معنای آن را میدانم و شاید خواننده هم بهتر از آنچه که از یک کلمه واقعی استفاده میکردم، معنی آن را بفهمند.
نواقصى را كه شما تمايل داريد آنها را برطرف کنید ممکن است بعضى اوقات باعث برترى اثر شود و گاهی اوقات اينگونه نيست
ما به ندرت میدانیم چه چیزی یک اثر را بزرگ میکند. هیچ کس نمیتواند بداند. معقولترین دلایل در بهترین حالت تئوری هستند. چرا كه
درك آن فراتر از درک ما است. برج کج پیزا یک خطای معماری بود که سازندگان با تلاش برای اصلاح آن، اين مسئله را بيشتر تشديد
کردند. اکنون،صدها سال بعد، دقیقاً به خاطر این اشتباه، به یکی از پربازدیدترین ساختمانهای جهان تبدیل شده است، .
در سفالگری ژاپنی، یک نوع تعمير هنرمندانه اى به نام کینتسوگی وجود دارد. وقتی یک قطعه سفال شکسته میشود، به جای تلاش برای
بازگرداندن آن به حالت اصلی، هنرمند عيب آن را با استفاده از طلا برجسته میکند. به این طریق به زیبایی، توجه را به جایی که کار
شکسته شده است، جلب میکند و رگهای طلایی ایجاد میکند. به جای اینکه نقص کار را کم کند، آن را به قسمت مهمى تبديل ميكند،
نشانهای از قدرت جسمی و زیبایی. اين زخم همچنین داستان قطعه را روایت میکند و تجربیات گذشته آن را شرح میدهد.
ما میتوانیم این تکنیک را براى خودمان استفاده کنیم و نواقص خود را بپذیریم. هرگونه عدم اطمینان که در وجود خود داریم را میتوان به
عنوان نیروی هدایتگر براى ايجاد خلاقیت تبديل كنيم . اين عدم اطمئنانها تنها زمانی مانع میشوند که مانع از توانایی ما در به اشتراک
گذاشتن آنچه نزدیک به قلب ما است، شوند.
هنر یک ارتباط عمیق بین هنرمند و مخاطب ایجاد میکند. از طریق این ارتباط، هر دو میتوانند درمان شدند.
*make it up: