۷۰ – بازی

آفرینش هنری سفریست میان تعهد و رهایی میان شورِ کودکانه و پیگیریِ بزرگسالانه. نه طرحی از پیش‌تعیین‌شده، نه ترسی از خراب‌کردن و آزمودن.

"عمل خلاقانه:راهی برای بودن" کتابی از ریک روبین

ترجمه از رضا صحرایی

7/26/20251 دقیقه خواندن

آفرینش هنری، امریست جدی. بهره‌گیری از نیروی خلاق از سرچشمه. رساندن ایده‌ها به جهانِ عینی.

شرکت در چرخه‌ کیهانیِ آفرینش و هم‌زمان، عکسِ آن نیز صادق است:

خلقِ هنر، خودِ بازیست.

در درون هر هنرمند، کودکیست که جعبه‌ مدادشمعی‌ها را روی زمین خالی می‌کند

و در جست‌وجوی رنگِ درست برای کشیدنِ آسمان است. شاید بنفش، زیتونی، یا نارنجیِ سوخته.

ما هنرمندان تلاش می‌کنیم تا در دلِ این جدیت، بازیگوشیِ کودکانه‌ را حفظ کنیم.

ما هم تعهدِ جدیِ آفرینش را می‌پذیریم و هم بازیگوشیِ رهاییِ کامل در روندِ خلق را.

جدی گرفتنِ هنر، بی‌آنکه راهی جدی در پیش بگیریم.

جدی بودنِ بیش از حد، باری بر دوش اثر می‌گذارد؛ وجه بازیگوشِ انسان‌بودن را نادیده می‌گیرد.

آن شورِ پرهرج‌ومرجِ بودن در جهان، سبکبالیِ لذتِ خالص، فقط برای خودِ لذت.

در بازی، نه شرطی هست، نه مرزی. نه درست و نادرستی. نه سهمی برای بهره‌وری.

بازی، حالتیست رها و بی‌واهمه، جایی که روح می‌تواند آزادانه بدود.

بهترین ایده‌ها اغلب از دلِ همین حالتِ آرام سر برمی‌آورند.

اهمیت‌ دادنِ زودهنگام به یک اثر، غریزه‌ احتیاط را بیدار می‌کند.

در حالی‌ که ما می‌خواهیم خود را رها کنیم.

می‌خواهیم هم تعهدِ جدی به کار را بپذیریم و هم بازیگوشیِ رهایی کامل در روندِ آفرینش را.

هنر را جدی بگیر، بی‌آنکه با آن رفتاری جدی و خشک داشته باشی.

جدیتِ افراطی، اثر را سنگین می‌کند.

بازیگوشیِ انسانی را نادیده می‌گیرد. شور و سرخوشیِ آشفته‌ حضور در جهان .سبُکیِ لذت ناب، فقط برای خودِ لذت.

در بازی، نه شرطی هست، نه مرزی،نه درست و غلطی، نه سهمیه‌ای برای بازدهی.

بازی، حالتیست رها و بی‌واهمه؛ جایی که روح می‌تواند آزادانه بدود.

بهترین ایده‌ها اغلب در همین وضعیتِ آرام و بی‌تنش شکل می‌گیرند.

اهمیت‌دادنِ زودهنگام به اثر، غریزه‌ احتیاط را برمی‌انگیزد.

به‌جای آنکه از بندهای واقعیت رها شویم و از هرگونه محدودیتِ خلاقانه پرهیزکنیم.

با خیال راحت تجربه کن.

خراب کن - تصادف و بی‌نظمی را در آغوش بگیر.

وقتی زمان بازی تمام می‌شود، بخش بالغ وجودمان ممکن است وارد شود و بپرسد:

«بچه‌ها امروز چه ساختند؟ آیا خوب است؟ معنایی دارد؟»

هر روز، فقط باید حاضر شوی، چیزی بسازی، خرابش کنی، آزمایش کنی، و خودت را شگفت‌زده کنی.

اگر یک کودک چهار ساله علاقه‌اش را به کاری از دست بدهد، نه سعی می‌کند آن را تمام کند،

نه خودش را مجبور می‌کند از آن لذت ببرد.فقط مسیرش را عوض می‌کند و به سراغ ماجرایی دیگر می‌رود.

شکلی تازه از بازی.

بعضی بخش‌های کار ممکن است خسته‌کننده شوند.

در آن لحظه‌ ها، آیا می‌توانی دوباره حال‌وهوای اولیه‌ روند آفرینش را برقرار کنی؟

روزی در استودیو، همراه با یک هنرمند مشغول کار روی قطعه‌ای پرانرژی بودیم.

تصمیم گرفتیم آن را به‌صورت آکوستیک اجرا کنیم، و همین ما را به اضافه‌کردن یک لایه‌ جالب* هدایت کرد.

سپس همه‌چیز را بی‌صدا کردیم و فقط همان لایه را شنیدیم و همین، ما را به مسیری کاملاً تازه کشاند.

هر تکرارِ متفاوت، نسخه‌ای تازه به‌همراه آورد. هیچکدام از پیش طراحی نشده بودند، و به ایده‌ای قبلی وابسته نبودند.

در نهایت، ضبطی زیبا شکل گرفت که هیچ شباهتی به تصویر اولیه‌ ما از آن ترانه نداشت،

و این تنها زمانی ممکن شد که به آنچه در لحظه حضور داشت اجازه دادیم امکانِ تازه‌ای را پیشنهاد کند.

به‌جای دنبال‌ کردن یک نقشه، مسیری نادیده و ناشناخته در پیش گرفته شد.

این اتفاق می‌تواند هر روز رخ دهد:

سرنخی پیدا کن، دنبال‌اش برو، و به آنچه پیشتر بوده دلبسته نشو.

خودت را به تصمیمی که پنج دقیقه پیش گرفتی، گرفتار نکن.

به یاد بیاور زمانی را که تازه‌ کار و پُرامید بودی،

وقتی ابزارِ کارت برایت ناآشنا و نو و شگفت‌انگیز به‌نظر می‌رسیدند.

.شگفتیِ یاد گرفتن را، لذتِ نخستین گامها را به‌ یاد بیاور.

شاید این بهترین راه - برای حفظِ انرژی‌ای باشد که اثر را پیش می‌برد و

برای آنکه بارها و بارها، عاشقِ مسیرِ آفرینش شوی.

چه کار از دلِ بازی روان برخیزد،

و چه با رنج و دشواری شکل بگیرد

کیفیتِ اثر نهایی، مستقل از مسیرِ طی‌شده می‌باشد.

بازی

Notes:

(overdub)=لایه‌ جالب