۶۴ – تطبیق

تطبیق، تنها یادگیری نیست پاسخیست از درونِ بدن، ذهن، و روح به ندای آفرینش. گاهی یک وقفه، همان جهش بزرگ است.

"عمل خلاقانه:راهی برای بودن" کتابی از ریک روبین

ترجمه از رضا صحرایی

6/12/20251 دقیقه خواندن

اتفاقِ شگفت‌انگیزی در هنگام تمرین رخ می‌دهد.

فرض کنیم در حال یادگیری قطعه‌ای از موسیقی هستیم. آن را بارها و بارها می‌نوازیم.

کمی آسانتر می‌شود،سپس سختتر و دوباره کمی آسانتر.

بعد متوقف می‌شویم، و یکی‌دو روز بعد که بازمی‌گردیم، ناگهان همه‌چیز روانتر جاری می‌شود.

انگار انگشتها چابکتر شده‌اند، و گره‌ای دشوار، خود به‌خود باز شده است.

این پدیده با بیشتر شیوه‌های رایج یادگیری متفاوت است.

چون موضوع فقط خواندن و به‌خاطر سپردن اطلاعات نیست. موضوع از این هم اسرارآمیزتر است.

صبح از خواب بیدار می‌شوی و ناگهان در جهانی تازه‌ای هستی، جایی که مهارتی بیش‌تر از دیروز داری،

بی‌آنکه ظاهراً کاری کرده باشی. بدن دگرگون شده، خود را با کاری که به آن سپرده شده سازگار کرده و حالا آماده است

تا آن را بهتر انجام دهد. تمرین، بخشی از مسیر است.

اما زمانی لازم است تا تمرین در بدن جذب شود. می‌توان این مرحله را بازیابی نامید.

در بدنسازی، تمرین، عضله را می‌شکند و این بازیابی است که آن را نیرومندتر از پیش بازمی‌سازد.

بخش منفعل تمرین، به همان اندازه‌ بخش فعالش اهمیت دارد.

اغلب چنین پنداشته می‌شود که رسیدن به استادی هنری یعنی بی‌وقفه کار کردن.

این درست است ،اما فقط نیمی از ماجراست.

گاهی یک وقفه می‌تواند مفید باشد؛ در رها کردنِ موقت و بازگشت در زمانی دیگر.

چه هنگام تمرین سازت، و چه در مسیرِ بلندمدت زندگی هنریت، بازیابی در زمان مناسب می‌تواند جهش‌هایی

چشمگیر در رشدت ایجاد کند. این چرخه‌ تمرین و تطبیق، رشد چندلایه‌ای به همراه دارد.

تمرکز و دقت را تقویت می‌کنی، و مغزت را آموزش می‌دهی تا مؤثرتر بیاموزد - و آسانتر.

در نتیجه، دیگر توانایی‌هایت نیز تقویت می‌شوند.

وقتی نواختن پیانو را به خودت یاد می‌دهی،احتمالاً شنوایی‌ات بهبود می‌یابد و شاید در ریاضی هم بهتر شوی.

این فرآیندِ تطبیق، نقشی حتی بزرگ‌تر ایفا می‌کند، نقشی فراتر از یادگیری.

بخشی از جهان است که از درون ما آشکار می‌شود - اراده‌ای برای زندگی.

ایده‌ای شکل می‌گیرد،انرژی می‌گیرد، شارژ می‌شود، و مشتاق پذیرفته‌شدن است.

ما می‌توانیم صدایش را بشنویم، تصویرش را ببینیم، در ذهن مجسمش کنیم - اما شاید هنوز اندکی دورتر از

دسترسمان باشد. با بارها و بارها بازگشتن به آن، جزئیاتش روشنتر می‌شوند،

و ما به ‌کلی در آن غرق می‌شویم. ظرفیت ما رشد می‌کند، گسترش می‌یابد، تا بتواند آن ایده را لمس کند - همان ایده‌ای

که سرچشمه به ما عرضه می‌کند.

ما این مسئولیت را با قدردانی می‌پذیریم، آن را گرامی می‌داریم و از آن محافظت می‌کنیم و با فروتنی به رسمیت

می‌شناسیم که این ایده از ورای ما آمده، بزرگ‌تر از ماست، و نه فقط برای ما.

ما در خدمتِ آن هستیم. برای همین است که اینجاییم.

این همان انگیزه‌ایست که انسانیت از طریق آن تکامل می‌یابد.

ما تطبیق پیدا می‌کنیم و رشد می‌کنیم، تا بتوانیم دریافت‌کننده باشیم.

این توانایی‌های ذاتی بودند که به انسان و به تمامی زندگی، در گذر هزاران هزار سال، امکان دادند در جهانی همواره

در تغییر، نه‌تنها بقا یابند، بلکه شکوفا شوند.

و نقش از پیش‌نوشته‌شده‌ خود را در پیش‌برد چرخه‌ آفرینش ایفا کنند و از تولد شکلهایی نو و پیچیده‌تر پشتیبانی

کنند.

اگر بخواهیم که در این مسیر،همراه و شریک باشیم.

۶۴ – تطبیق

Notes: