۵۸ – چگونه انتخاب کنیم؟
هر انتخاب، شاخهایست از درخت آفرینش. با مقایسه گزینهها، صدای درون راه را نشان میدهد. گاهی دل، پیش از عقل، مقصد را میشناسد.
"عمل خلاقانه:راهی برای بودن" کتابی از ریک روبین
ترجمه از رضا صحرایی
6/4/20251 دقیقه خواندن
هر اثر هنری، مجموعهایست از انتخابها. چون درختی با شاخههای بسیار.
کار ما از یک بذر آغاز میشود،که تنهای از ایده مرکزی میرویاند.
با رشد آن، هر انتخابی که میکنیم، همچون شاخهایست که در جهتی تازه منشعب میشود و هرچه جلوتر میرویم،
این شاخهها ریزتر و دقیقتر میشوند.
در هر دو راهی، میتوان به هر سمتی رفت و هر انتخاب، نتیجه نهایی را دگرگون میسازد.
گاه به شکلی بنیادین. اما چگونه باید مسیرمان را انتخاب کنیم؟
از کجا بفهمیم کدام تصمیم ما را به بهترین نسخهی ممکن از اثر خواهد رساند؟
پاسخ، در اصلی جهانی نهفته است: اصلِ رابطهها.
ما تنها در نسبت با چیز دیگر میتوانیم جایگاه چیزی را بسنجیم.
و تنها در مقایسه و تضاد است که میتوانیم یک شیء یا اصل را ارزیابی کنیم.
در غیر این صورت، با چیزی مواجهایم که خارج از دایره ارزیابی قرار میگیرد.
میتوانیم با تکیه بر همین اصل، روند آفرینش خود را بهبود دهیم .از طریق آزمونِ دوتای.(A/B)
سنجشِ یک اثر یا تصمیم، بدون داشتن نقطه مرجع، دشوار است.
اما اگر دو گزینه را کنار هم بگذاریم و بهطور مستقیم مقایسه کنیم، ترجیحِ درونیمان بهوضوح خود را نشان میدهد.
در هر آزمون، تا جای ممکن گزینهها را به دو انتخاب محدود میکنیم.
زیرا بیش از دو، فرآیند را دچار ابهام میکند.
مثلاً هنگام پخت یک غذا، ممکن است دو نوع متفاوت از یک مادهی اولیه را بچشیم تا تصمیم بگیریم کدام را استفاده
کنیم. دو بازیگر که یک مونولوگ را میخوانند، دو طیف از یک رنگ، یا دو نقشهی متفاوت از یک آپارتمان آنها را کنار
هم میگذاریم، کمی فاصله میگیریم، و مستقیماً مقایسه میکنیم.
در بیشتر مواقع، یکی از گزینهها بهروشنی ما را بهسوی خود میکشد.
و اگر چنین نبود، درون خود را آرام میکنیم تا ببینیم کدام یک کششی ظریفتر دارد.
با گوشسپردن به بازخوردهای طبیعی بدن، به سوی گزینهای میرویم که نویدِ وجد و شوق در آن پنهان است.
هرگاه امکانش باشد،آزمون دوتایی را بهصورت کور انجام بده .
تا جای ممکن، جزئیات مربوط به هر گزینه را پنهان کن.
تا هیچ پیشداوری یا سوگیری، مقایسه منصفانه را مخدوش نکند.
برای نمونه، برخی موسیقیدانان به ضبط آنالوگ یا دیجیتال گرایش دارند.
ارزشش را دارد که اثر را با هر دو روش ضبط کنند و سپس طوری تنظیم کنند که هنگام شنیدن، هیچ نشانی از آنکه
کدام یک کدام است، وجود نداشته باشد.
گاه خودِ هنرمند هم از ترجیحش شگفتزده میشود.
اگر در یک آزمون مقایسهای دوگزینهای به بنبست رسیدی، روش انداختن سکه را امتحان کن.
یکی از گزینهها را به شیر نسبت بده و دیگری را به خط سپس، سکه را در هوا رها کن.
در همان لحظهای که سکه در هوا میچرخد، احتمالاً متوجه خواهی شد که در دل، میل به کدام گزینه داری.
که کدام طرف سکه میخواهد بیفتد؟ و آن انتخاب، همان است که باید انتخابش کنی. انتخابی است که دل میطلبد.
و آزمون، پیش از آنکه سکه فرود بیاید، تمام شده است.
در روند آزمون، معیارهایت را بیش از حد پیچیده و عقلانی نکن.
دنبال همان غریزه نخستین هستی
واکنش آنیِ پیش از هر فکر.
کششِ غریزی معمولاً نابترین است، در حالی که فکر دوم، منطقیتر، زیر بار تحلیل دگرگون میشود.
هدف، خاموشکردن ذهنِ آگاه است و پیرفتن بهدنبال واکنشهای درونی.
کودکان در این کار فوقالعادهاند. در یک دقیقه میتوانند چند احساسِ خودجوش را تجربه کنند
بیقضاوت و بیوابستگی.
با بزرگتر شدن، یادمان میدهند این واکنشها را پنهان یا سرکوب کنیم.
و همین، حساسیتِ درونیمان را کُند میسازد.
اگر قرار باشد چیزی بیاموزیم، آن رهایی از باورها، بارهای ذهنی، و دگمهاییاست که مانع میشوند مطابق با طبیعتِ
راستینِ خود عمل کنیم. هرچه بیشتر به حالتِ کودکانه بیانِ آزاد و بیپیرایه نزدیک شویم، آزمون مان خالص تر و
هنرمان زلالتر خواهد بود.
پس از پایان یک اثر، هیچ آزمونی نمیتواند تضمین کند که بهترین نسخه ممکن را خلق کردهایم.
چنین کیفیتهایی، سنجشپذیر نیستند.
ما آزمون میکنیم تا از میان گزینههای در دسترس، بهترین را تشخیص دهیم.
فرقی نمیکند از کدام مسیر بروی . اگر مسیر را تا پایان طی کنی، به همان مقصد خواهی رسید:
اثری که با شوق، میل به اشتراک گذاریاش داریم،
و وقتی به آن نگاه میکنیم، با شگفتی میپرسیم:
چطور چنین چیزی از من برآمده؟
چگونه انتخاب کنیم؟


Notes: