۵۴ – گشودگی

ذهن، برای درک جهانِ وسیع و ناپایدار، به دنبال قانون و قطعیت می‌گردد اما هنرمند، به‌جای امنیت و تکرار، راه گشودگی را می‌پیماید

"عمل خلاقانه:راهی برای بودن" کتابی از ریک روبین

ترجمه از رضا صحرایی

5/30/20251 دقیقه خواندن

ذهن ما در پی قانون و محدودیت است.

برای حرکت در جهانی وسیع و ناپایدار، باورهایی می‌سازیم تا چارچوبی منسجم برایمان فراهم شود.

چارچوبی با گزینه‌های کمتر و احساسی کاذب از قطعیت.

پیش از شکل‌گیری تمدن، جهان طبیعی به‌مراتب خطرناکتر بود.

برای بقا، باید به‌سرعت موقعیتها را می‌سنجیدیم و اطلاعات را تفکیک می‌کردیم.

این غریزه‌ بقا هنوز در ما زنده است. در دنیایی که انبوهی از اطلاعات بر ما هجوم می‌آورد،

بیش از هر زمان دیگری به دسته‌بندی، برچسب‌گذاری و میان‌بُرها وابسته‌ایم.

کمتر کسی فرصت یا توان آن را دارد که هر انتخاب تازه را با ذهنی کاملاً گشوده و بی‌طرف بررسی کند.

و همچنین، در کوچک‌ کردنِ جهانمان، احساسِ امنیتی نهفته است. گویی با ساده‌تر و محدودتر ساختنِ دنیا،

می‌توان آن را راحتتر مدیریت کرد.

هنرمند، امنیت و کوچکی را ارزش نمی‌نهد. کوچک‌ کردنِ پالت‌مان برای جا گرفتن در چارچوبِ باورهای محدود،

روح اثر را سرکوب می‌کند. امکان‌های تازه و سرچشمه‌های نوینِ الهام، از دید پنهان می‌مانند.

اگر هنرمند، مدام یک نت را تکرار کند،دیر یا زود، شنونده دل‌زده می‌شود. در یکسانی، ملالیست پنهان.

در مرحله‌ای از مسیر خلاقانه، ذهن ممکن است در برابر شیوه‌ها و بیان‌های تازه مقاومت نشان دهد.

روالی که زمانی سودمند بود، به‌مرور ممکن است به چارچوبی خشک و محدود بدل شود.

برای گریز از این وضعیت، باید نرم‌تر شویم، نفوذپذیرتر، و اجازه دهیم نور بیشتری وارد شود.

برای آن‌که آفرینش هنری در جریان بماند، باید پیوسته ظرفی را که از آن می‌جوشد، را از نو پُر کرد.

و آگاهانه چشم‌اندازمان را گسترش داد.

باورهایی را دعوت کن که با آنچه اکنون به آنها باور داری متفاوت‌اند،

و تلاش کن فراتر از فیلتر ذهنیِ خودت ببینی.

آگاهانه، از مرزهای سلیقه‌ات فراتر برو و دست به تجربه بزن.

رویکردهایی را بررسی کن که شاید پیشتر، آنها را به‌خاطر «خیلی سطح بالا» یا «خیلی سطح پایین» بودن، کنار

گذاشته‌ای.

چه می‌توان از این افراطها آموخت؟

چه شگفتی‌های ناخواسته‌ای ممکن است رخ دهد؟

کدام درِ بسته شاید بروی آثارت باز شود؟

سعی کن این تمرین را به روابطت نیز گسترش دهی.

وقتی بازخورد یا روش یک همکار برایت نامأنوس یا متضاد با عادتهای ذهنیت به نظر می‌رسد،

به‌جای واکنش تدافعی، آن را فرصتی هیجان‌انگیز ببین.

بکوش با تمام وجود از دریچه‌ نگاه او بنگری و برداشت عمیق‌تری از دیدگاهش پیدا کنی.

به جای حل مسئله‌ پیشرو، شاید چیزی تازه درباره‌ خودت کشف کنی

و محدودیتهایی را ببینی که تاکنون نادیده‌شان گرفته بودی. قلب ذهنِ گشوده، کنجکاویست.

کنجکاوی , جانبدار نیست و بر یک راه خاص پافشاری نمی‌کند.

همه‌ دیدگاهها را کاوش می‌کند . همواره آماده‌ پذیرش راهی نو و مشتاق رسیدن به بینشهای اصیل.

کنجکاوی که در طلب گسترش بی‌پایان است، با شگفتی به مرزهای ذهن می‌نگرد و برای شکستن حد و مرزهای

ساختگی، راهی تازه می‌گشاید.

هنگامی که با چالشی هنری مواجه می‌شویم، علتِ آنکه آن را “چالش” می‌نامیم،

اغلب به این خاطر است که با باورهای پذیرفته‌شده‌مان درباره‌ ممکن و ناممکن،

یا با انتظارا‌مان از آنچه باید رخ دهد،در تعارض قرار می‌گیرد.

قطعه‌ای موسیقی ممکن است از قالبِ سبکی که برایش در نظر داشتیم فاصله بگیرد.

نقاشی ممکن است رنگی خاص را در میانه‌ی کار کم بیاورد.

کارگردانی ممکن است با نقص فنی در تجهیزات صحنه روبه‌رو شود.

وقتی چیزی مطابق برنامه پیش نمی‌رود، دو راه پیش‌ِ رو داریم: یا با آن مقاومت کنیم، یا آن را در روندِ کار بگنجانیم.

به جای متوقف ‌کردنِ پروژه یا ابراز نارضایتی،می‌توانیم از خود بپرسیم: با آنچه اکنون در دست داریم،

چه کارِ دیگری ممکن است؟

چه راه‌ حلهایی را می‌توان در لحظه ساخت؟ چگونه می‌توان جریان را به سوی دیگری هدایت کرد؟

ممکن است پشتِ آنچه اکنون به‌عنوان مشکل می‌بینیم، هدفی سودمند نهفته باشد.

شاید جهان، ما را به راه ‌حلی حتی بهتر هدایت می‌کند. هیچ راهی برای دانستن نیست.

بسیاری از آدمها ممکن است در ظاهر دیواری به دور خود کشیده باشند.

اما گاهی همین دیوارها می‌توانند چشم‌اندازهای تازه‌ای فراهم کنند

برای نگریستن - از بالا یا دَور زدنِ موانع.

گشودگی

Notes: