۴۹ – آگاهی از خود

خودآگاهی، آغاز بیداریست. نه برای تعریف خود، بلکه برای رها شدن از آن. ما به‌ سوی آثاری می‌رویم که از درون زاده می‌شوند، جایی میان سکوت، توجه، و پیوند با هستی.

"عمل خلاقانه:راهی برای بودن" کتابی از ریک روبین

ترجمه از رضا صحرایی

5/25/20251 دقیقه خواندن

در کودکی، کمتر کسی به ما می‌آموزد که احساسات‌ خود را درک کنیم و برایشان اولویت قائل شویم.

در بیشتر مواقع، نظام آموزشی از ما نمی‌خواهد به حساسیت‌ درونی مان دسترسی پیدا کنیم، بلکه می‌خواهد مطیع

باشیم و کاری را که از ما انتظار می‌رود، انجام دهیم.

روحِ مستقل ما رام می‌شود. اندیشه‌ آزاد محدود می‌گردد.

مجموعه‌ای از قواعد و انتظارات بر ما تحمیل می‌شود که هدفش شناختِ خود یا کشف توانایی‌هایمان نیست.

این نظام برای رشد ما ساخته نشده. وجودش به بقای خودش وابسته است، نه به شکوفایی فردی ما. و این، به ویژه

برای اندیشه‌ مستقل و بیانِ آزاد، محدودکننده و تضعیف‌کننده است.

اما ما به‌عنوان هنرمند، برای سازگار شدن با باورهای رایج نیامده‌ایم.

رسالت ما این است که درک‌ خود و جهان پیرامونمان را قدر بدانیم و پرورش دهیم.

آگاهی از خود یعنی توانایی شنیدن آنچه می‌اندیشیم و احساس کردنِ آنچه حس می‌کنیم - بی‌مزاحمت، بی‌تحریف.

یعنی ببینیم که چگونه جهان بیرون را می‌بینیم. تواناییِ دقیق در گسترش و پالایشِ آگاهی از خود، کلیدِ خلق است.

گاهی نسخه‌های متعددی از «نسبتاً خوب» وجود دارد. اما از کجا بدانیم که به والاترین سطحِ اثرگذاری رسیده‌ایم؟

آگاهی از خود - به ما این امکان را می‌دهد که به آنچه در بدن می‌گذرد گوش بسپاریم و تغییرات انرژی را احساس کنیم.

جریانی که یا ما را به جلو می‌کشد یا عقب می‌زند. گاه این تغییرات خفیف‌اند، و گاه شدید و آشکار.

درک ما از آگاهی از خود، به‌عنوان هنرمند، مستقیماً به میزان توجه‌مان به تجربه‌ درونی‌مان وابسته است , نه به

تصویری که دیگران از ما دارند. هرچه بیشتر خود را از دریچه‌ نگاه دیگران بشناسیم، بیشتر از خویشتن جدا می‌شویم،

و منبع انرژی‌مان تهی‌تر می‌گردد.

در مسیر بیداری، دست خود را به سوی آگاهی والاتر دراز می‌کنیم . با رها کردنِ وابستگی به تصویری که از خود

ساخته‌ایم و محدودیت‌هایی که به ما نسبت داده شده است.

در پی آن نیستیم که خود را تعریف کنیم، بلکه می‌خواهیم گسترده‌تر شویم، با طبیعت نامحدودمان هم‌آوا شویم،

و با همه‌ هستی پیوند برقرار کنیم. آگاهی از خود، نوعی فرارَویست - گذر از نفس، و رها کردنِ تملک.

این مفهوم شاید در ابتدا گریزان به‌نظر برسد، چرا که در آنِ واحد هم شامل توجه به خویشتن است و هم گذشتن از آن.

اما این دو، آن‌قدرها هم متضاد نیستند.

ما، به‌عنوان هنرمند، در جست‌وجویی پیوسته‌ایم برای نزدیکتر شدن به جهان، از راهِ نزدیکتر شدن به خویش.

حرکتی همیشگی به‌سوی نقطه‌ای ناپیدا، جایی که دیگر مرزی میان «من» و «جهان» باقی نمی‌ماند.

ما در سفری دور و متافیزیکی هستیم از «اینجا» تا «اکنون».

مفید است که چنان کار کنی،

که انگار پروژه‌ای که در آن غرق شده‌ای،

بزرگتر از خودت است.

۴۹ – آگاهی از خود

Notes: